چشم هايش دوباره سگ شده است
تمام حرف هاي نگفته را هيسسسس ميكند
سيگار در دستش، يك چشم را ميبندد
ان چشم را به عمق سكوتم هيز ميكند
........
راستي اين حساسيت فصليست؟
كاش فحش ميداد بهتر بود
براي چشمهايي كه ميگفت، مي گويند، نفازولين تجويز ميكند
خود را به خري زده يا من احمقم
حالا كارد هم به استخوانم نميرود،گير ميكند
سيگارهم تمام شد فيلترش را فشار ميدهد، له ميكند
سياستش اينست ، هميشه لذتش را كه برد تحقيير ميكند