Monday, September 26, 2011

چشم هايش دوباره سگ شده است

چشم هايش دوباره سگ شده است
تمام حرف هاي نگفته را هيسسسس ميكند
 سيگار در دستش، يك چشم را ميبندد
ان چشم را به عمق سكوتم هيز ميكند
........
 راستي اين حساسيت فصليست؟
 كاش فحش ميداد بهتر بود
 براي چشمهايي كه ميگفت، مي گويند، نفازولين تجويز ميكند
 خود را به خري زده يا من احمقم
 حالا كارد هم به استخوانم نميرود،گير ميكند
سيگارهم تمام شد فيلترش را فشار ميدهد، له ميكند
سياستش اينست ، هميشه لذتش را كه برد تحقيير ميكند

Newer Posts